گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
جلد اول
باب پنجم در امامت است







اشاره
و مراد از امام کسی است که مقتدا و پیشواي امت باشد در جمیع امور 36 دنیا و دین بنحوي که پیغمبر میکرد
بنیابت و جانشینی پیغمبر نه بر سبیل استقلال و در آن چند مقصد است:
مقصد اول در وجوب نصب امام است
اشاره
بدان که امت خلاف کردهاند در آنکه امام بمعنی که مذکور شد نصب کردن او ضرور و واجب است یا نه و بر تقدیر وجوب بر
حقتعالی واجب است یا بر امت ایضا خلاف است که عقل حکم میکند بوجوبش یا بشرع معلوم شده است و ذکر خلافهاي ایشان
ثمره ندارد و آنچه فرقه ناجیه امامیه بر آن اتفاق کردهاند آنست که واجب است بر پروردگار عالم عقلا و سمعا نصب کردن امام-
اما عقلا بچندین وجه:
وجه اول آنکه هر دلیلی که دلالت بر وجوب فرستادن پیغمبران میکند بر نصب امام نیز میکند
صفحه 30 از 214
چه معلوم است که مردم را در انتظار امور دین و دنیاي ایشان ناچار است از رئیسی و سر کرده که در امور مختلفه ایشان را براه است
هدایت نماید و رفع مخاصمه و منازعه و مجادله و مغالبه ایشان را که بالضرورة در معاملات و معاشرات ایشان رومیدهد بر وجه حق
و ثواب از ایشان بکند و همه عقول بر این معنی مفطورند و چنین کسی یا نبی است یا امام که جانشین او است خصوصا بعد از
حضرت رسالت که خاتم پیغمبرانست و بعد از او امید بعثت پیغمبر دیگر نیست.
وجه دویم آنکه نصب امام لطف است و لطف بر خدا واجبست عقلا
ایضا اصلح بر حقتعالی واجب است و شکی نیست در آنکه اصلح بحال عباد و در جمیع احوال و از زمان وجود رئیس و حاکمی
است علی الاطلاق که اختیار دین و دنیاي ایشان بدست او باشد و چنین رئیسی یا پیغمبر است یا امام و در زمانی که پیغمبر نباشد
منحصر است بر امام.
وجه سیم [نصب حافظان شریعت]
آنکه چون بعثت حضرت رسول صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم مخصوص زمان آن حضرت نبود بلکه مبعوث است بر کافه خلق تا روز
قیامت از براي ایشان کتابی آورد و شریعتی از جانب خدا مقرر شد و آداب و سنن در هر امري حتی خوردن و آشامیدن و جماع
کردن و بیت الخلا رفتن از براي ایشان مقرر کرد و در فرائض و مواریث و قضایا و معاملات و احکام واقعه حقه بوحی الهی مقرر
نمود و مدت بعثت آن حضرت مدت قلیلی بود و در آن مدت جمع قلیلی ظاهرا اذعان کردند که اکثر آنها نیز در باطن منافق بودند
پس هیچ عاقل تجویز این میکند که خدا و رسول امري چنین عظیم را ناتمام بگذارند و حافظی بر این ملت و شریعت حق الیقین،
ص: 37 و کتاب و سنت که معصوم و مأمون از کذب و سهو و تغییر و تبدیل باشد مقرر نکنند و کتاب مجمل غامض ذو وجوه و
محاملی در میان ایشان بگذارند که هنوز آن کتاب جمع و ترتیب نیافته باشد و آنچه در آن باشد در غایت اجمال باشد و هر کس
بنحوي فهمد و مفسري از براي آن تعیین نفرمایند یا آنکه از هزار یک احکام ضروریه در ظاهر آن نباشد و احادیث سنت در نهایت
اختلاف و تشویش باشد و نو مسلمانی چند را که هر یک انواع اغراض فاسده داشته باشند صاحب اختیار امت گردانند که هر باطلی
که خواهند براي خود تعیین نمایند و آن جاهل باطل هر امري که رو دهد صحابه را جمع کند و خود مانند خر در گل مانده باشد و
از این و از آن پرسد تا بمقتضاي اغراض باطله خود یکی را ترجیح دهد هر که بهره قلیلی از عقل داشته باشد چنین امر شنیعی را بر
خدا و رسول روا نمیدارد و خداوند بآن لطف و رحمت نسبت بعباد خصوصا بر این امت. پیغمبري بآن مهربانی و شفقت در حق
امت چگونه راضی باین حیرت و ضلالت نسبت بایشان بشوند پیغمبر بزرگواري که آن همه آزارها بر بدن شریف و نفس لطیف
خود براي هدایت امت قرار داد چون شد که یک مرتبه دست از ایشان بر داشت و رئیسی براي ایشان قرار نداد و دهقانی که در
دهی بیمار شود براي شفقت بر رعیت خود و مزارع خود یک کسی را تعیین میکند و وصیت براي ایشان میکند و ضابطی براي
متروکات خود تعیین مینماید پیغمبر آخر الزمان از دنیا میرود و براي دین و ملت و کتاب و سنت و رعیت و امت خود کسی را تعیین
نمیکند اگر در این باب عقل حکم نکند در هیچ بدیهی حکم نخواهد کرد.
وجه چهارم [عادت تعیین خلیفه در جمیع انبیاء]
آنکه مخالفان نیز معترفند که عادت مقرره حقتعالی در جمیع انبیاء (ع) از آدم تا خاتم آن بود که تا خلیفهاي از براي ایشان تعیین
نمیکرد ایشان را از دنیا رحلت نمیفرمود و سنت حضرت رسالت صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم در جمیع غزوات و سفرهاي جزئی که
صفحه 31 از 214
آن جناب از مدینه مشرفه میفرمود آن بود که تعیین رئیس و خلیفه میفرمود و در جمیع بلاد و قراي اسلام نیز البته حاکمی نصب
مینمود و امر ایشان را بخود نمیگذاشت پس چون در این مفارقت کبري و سفر بیمنتها احوال ایشان را مهمل و امور ایشان را معطل
میگذاشت.
وجه پنجم مرتبه امامت چنانکه دانستی نظیر منصب جلیل نبوتست
اشاره
اگر امام را مردم توانند اختیار کرد باید که مردم نبی را نیز اختیار توانند کرد و این باطل است باتفاق و ایضا بر مصالح عامه عباد
عقول ناقصه امت کی میتواند حکم کرد و عقلاء صاحب تدبیر بسیار است که کسی را از براي نسق قریهاي یا حکومتی تعیین
مینمایند و در 38 اندك وقت ظاهر میشود که خطا کردهاند و تغییر میدهند پس بریاست دین و دنیاي عامه خلق
چگونه عقول مردم وفا کند ایضا عصمت در آن شرطست چنانچه معلوم خواهد شد و کسی بغیر حقتعالی بر آن مطلع نخواهد شد و
ادله عقلیه در این باب بسیار است و این رساله گنجایش ذکر آنها ندارد اما آیاتی که دلالت میکند بر آنکه امام از جانب حقتعالی
منصوب است و ما در این رساله بچندین آیه اکتفا مینمائیم
(اول) آیه وافی هدایه الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی
یعنی امروز کامل گردانیدم از براي شما دین شما را تمام گردانیدم بر شما نعمت خود را و شک نیست در آنکه امام از معظم ارکان
دین است و هیچ نعمتی براي صلاح دین و دنیاي امت اعظم از امام نیست پس باید که حقتعالی نصب امام از براي امت کرده باشد
با آنکه احادیث مستفیضه از طرق خاصه و عامه وارد شده است که این آیه شریفه بعد از از نصب امیر المؤمنین علیه السّلام در غدیر
خم نازل شد.
دلیل دویم در آیه کریمه وَ قالُوا لَوْ لا نُزِّلَ هذَا الْقُرْآنُ عَلی رَجُلٍ مِنَ الْقَرْیَتَیْنِ عَظِیمٍ أَ هُمْ یَقْسِ مُونَ رَحْمَتَ رَبِّکَ نَحْنُ قَسَمْنا بَیْنَهُمْ مَعِیشَتَهُمْ فِی
الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ رَفَعْنا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ لِیَ
مفسران خاصه و عامه گفتهاند که یعنی کفار قریش میگفتند که چرا فرستاده نشد این قرآن بدو مرد عظیم از اهل مکه و طائف مانند
ولید بن مغیره که در مکه بود و عروة بن مسعود که در طائف بود که ایشان اموال و بساتین بسیار دارند حقتعالی در رد قول باطل
ایشان فرمود که آیا ایشان قسمت میکنند رحمت پروردگارت را یعنی پیغمبري ترا بهر کس خواهند میدهند ما تقسیم کردیم میان
ایشان معیشت ایشان را در زندگانی دنیا و بعضی را بلندتر کردیم از بعضی بحسب دنیا بدرجات بسیار تا آنکه بیکدیگر محتاج
باشند و بعضی از ایشان بعضی را بکارهاي خود بدارند و باین سبب احوال عالم منظم گردد و حال آنکه رحمت پروردگار تو بهتر
است از آنچه ایشان جمع میکنند از اموال فانیه دنیا یعنی هرگاه ما قسمت اموال و زخارف دنیا را که نزد ما قدري و اعتباري ندارد
بایشان نمیگذاریم بلکه خود تقسیم کنیم پس چگونه قسمت نبوت است را باین رفعت شأن باختیار ایشان گذاریم و هرگاه دانستی
که مرتبه امامت نظیر درجه نبوت است و بعد از نبوت هیچ رحمت و نعمتی بامامت نمیرسد پس باید که آن را نیز باختیار مردم
نگذارد و خود نصب و تعیین نماید و این معنی نهایت وضوح را دارد از این آیات کریمه اگر رمد تعصب و عناد دیده بصیرت
صفحه 32 از 214
مخالفان را نپوشاند.
دلیل سیم حقتعالی میفرماید که وَ رَبُّکَ یَخْلُقُ ما یَشاءُ وَ یَخْتارُ ما کانَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ سُبْحانَ اللَّهِ وَ تَعالی عَمَّا یُشْرِکُون
یعنی پروردگار تو میآفریند هر چه را میخواهند نبوده است ایشان را اختیاري منزه است خدا از آنچه ایشان شریک او میگردانند و
دلالت این آیه نیز ظاهر است بر آنکه برگزیده براي امور دین و دنیا خداست نه خلق و مفسران عامه روایت کردهاند که این آیه بر
رد آنها نازل شد که گفتهاند چرا خدا پیغمبري را بدیگري نداد.
دلیل چهارم آیات بسیار است که دلالت میکند بر آنکه خدا همه چیز را در قرآن مجید بیان فرموده است
مثل ما فَرَّطْنا فِی الْکِتابِ مِنْ شَیْءٍ یعنی تقصیر نکردیم در کتاب از هیچ چیز وَ کُلَّ شَیْءٍ فَصَّلْناهُ تَفْصِیلًا و هر چیزي را تفصیل دادهایم
تفصیل دادنی وَ لا رَطْبٍ وَ لا یابِسٍ إِلَّا فِی کِتابٍ مُبِینٍ و هیچ خشک و تري نیست مگر آنکه در کتاب ظاهرکننده هست پس هرگاه
حقتعالی در قرآن مجید همه چیز را بیان فرموده باشد چون تواند بود که تعیین امام که اهم امور است بیان نفرموده باشد.
دلیل پنجم فرموده است که أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُم
یعنی اطاعت کنید خدا را و اطاعت کنید رسول را و آنها که صاحبان امرند از شماها و چنانکه اطاعت خدا و رسول عام است باید
که اطاعت اولی الامر نیز عام باشد و معلوم است که حقتعالی امر نمیکند که مردم در همه امور اطاعت هر صاحب امري و صاحب
حکمی بکنند پس باید که اولی الامر نیز مثل رسول باشد در آنکه غلط و خطا و دروغ و گناه و سهو از او صادر نشود و الا لازم
میآید که حقتعالی مردم را امر کند بچیزي چند از آنها که نهی کرده است و چنین کسی امام است که حقتعالی نصب کرده است
و معصوم است و باتفاق غیر ائمه اثنی عشر صلوات اللَّه علیهم اجمعین صاحب این مرتبه نیستند.
مقصد دویم در بیان شرایط امامت است بنابر قول متکلمین
و مشهور آنست که سه شرط معتبر است: (اول) آنکه امام باید افضل باشد از همه امت در جمیع جهات خصوصا در علم و الا
تفضیل مفضول و ترجیح مرجوح لازم میآید و آن بحسب عقل قبیح است ایضا حقتعالی میفرماید. أَ فَمَنْ یَهْدِي إِلَی الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ
یُتَّبَعَ أَمَّنْ لا یَهِدِّي إِلَّا أَنْ یُهْدي فَما لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ یعنی آیا کسی که هدایت میکند بسوي حقتعالی سزاوارتر است بآنکه
پیروي او کنند یا کسی که 40 خود هم هدایت نمیتواند یافت مگر آنکه دیگري او را هدایت کند پس چه میشود
شما را که نمیفهمید و چگونه حکم میکنید بتجویز عدم افضلیت امام و باز فرموده است که هَلْ یَسْتَوِي الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذِینَ لا
یَعْلَمُونَ إِنَّما یَتَذَکَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ یعنی آیا مساوي میباشند با هم آنها که صاحب علم و رأییاند و آنها که صاحب علم نیستند متذکر
نمیشوند این را مگر صاحبان عقلها و ایضا فرموده است فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ یعنی سؤال کنید از اهل علم و اهل
قرآن اگر نمیدانید و چون حقتعالی خطاب کرد بملائکه که إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَۀً بدرستی که من میخواهم در زمین خلیفه و
جانشینی قرار دهم ملائکه گفتند آیا قرار میدهی کسی را که فساد کند در زمین و بریزد خونهاي مردم را و ما تسبیح و تقدیس
میکنیم تو را حقتعالی فرمود من میدانم چیزي را که شما نمیدانید پس حقتعالی اسماء را تعلیم آدم نمود و بآن حجت بر ملائکه تمام
صفحه 33 از 214
کرد که چون او از شما اعلمتر است بخلافت سزاوارتر است پس معلوم شد که اعلم بودن موجب استحقاق خلافت است و ایضا
چون بنی اسرائیل قبول پادشاهی طالوت را نمیکردند حقتعالی فرمود که او را تفضیل دادهایم بزیادتی علم و جسم پس معلوم شد که
مناط ریاست و پادشاهی زیادتی علم و شجاعت است چه ظاهر آنست که زیادتی جسم قوه و شجاعت باشد نه بزرگی بدن
شرطست. دلیل دوم از شرایط امامت عصمت است و اجماع علماي امامیه منعقد است بر آنکه امام نیز مثل پیغمبر معصوم است از
اول عمر تا آخر عمر از جمیع گناهان کبیره و صغیره و احادیث متواتره بر این مضمون بسیار است و ایضا امام امین خداست بر دین
و دنیاي مردم پس هرگاه خود در احکام الهی خیانت کند کی قابل امامت خواهد بود بلکه محل ملامت خواهد بود بقول خدا که
فرموده است أَ تَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنْسَوْنَ أَنْفُسَ کُمْ وَ أَنْتُمْ تَتْلُونَ الْکِتابَ أَ فَلا تَعْقِلُونَ یعنی آیا امر میکنید مردم را بنیکی و فراموش
میکنید نفسهاي خود را با آنکه کتاب خدا را میخوانید آیا عقل ندارید و قباحت این امر را نمیفهمید و باز فرموده است اي گروه
مؤمنان چرا میگوئید چیزي را که نمیکنید حقتعالی بسیار دشمن میدارد که بگوئید چیزي را که نمیکنید و معلوم است کسی که
مستحق این ملامتها باشد قابل خلافت و امامت نیست و ایضا چون حقتعالی خطاب کرد بابراهیم که من گردانیدم تو را امام از براي
مردم حضرت جلیل از این عطاي رب جلیل بسیار شاد شد و از براي فرزندان خود طلب کرد و گفت از ذریه من نیز امامان قرار ده
حقتعالی فرمود لا یَنالُ عَهْدِي الظَّالِمِینَ یعنی نمیرسد عهد امامت من بظالمان و هر صاحب معصیتی ستم کار است بر نفس خود و
در هر وقت از اوقات عمر خود که معصیت کند بر او صادق 41 خواهد بود که عهد امامت باو نمیرسد و ایضا عمده
فائده در نصب امام آنست که حفظ ناموس شریعت بکند و حافظ شریعت باشد هرگاه معصیت و خطا بر او روا باشد امام دیگر باید
که او را از معصیت منع نماید و خطائی که از او صادر شود او زایل سازد پس او امام کل خواهد بود نه اول ایضا بر امت واجب
است که اطاعت امام بکنند در قول و فعل چنانچه در آیه اولی الامر معلوم شد پس اگر اطاعت نکنند یک امر هم باید واجب باشد و
هم حرام ایضا نهی از منکر بر ایشان واجبست اگر بکنند مخالفت با اطاعت و رعایت امام دارد و اگر نکنند ترك واجب کرده
خواهند بود و اگر وجوب اطاعت در غیر حرام باشد پس باید ایشان را امام دیگر باشد که حلال و حرام را از او اخذ کنند پس
محتاج به دو امام خواهند بود و اگر او هم معصوم نباشد محتاج بامام دیگر خواهند بود پس یا تسلسل لازم میآید یا منتهی بامام
معصوم میشود و این دلیل بچندین دلیل بر میگردد و بعد از تأمل معلوم میشود. (شرط سیم) از شرایط امامت نزد امامیه هاشمی
بودن امام است و آن بنصوصی که بر خصوص هر یک از ائمه وارد شده است معلوم خواهد شد ان شاء اللَّه تعالی و سنیان به
هیچیک از این سه شرط قائل نیستند و این سه صفت را متکلمان ذکر کردهاند و گفتهاند باید صفاتی که در پیغمبران مذکور شد در
او باشد یا آنکه شبهه در نسبش نباشد و پدر ایشان دنی و مادر ایشان غیر عفیفه نباشد و از عیوبی که موجب تنفر خلق است مبرا
باشد مانند خوره و پیسی و کوري و گنگی و درشتخوئی و کج خلقی و بخل و دنائت نفس و دنائت صنعت مانند جولائی و حجامی
و افعالی که دلالت بر ضعف عقل کند و امثال اینها. و سلطان المحققین نصیر الملۀ و الدین رحمۀ اللَّه در بعضی از رسائلش گفته
است که در امام علیه السّلام هشت شرط معتبر است (شرط اول) معصوم بودن او است از گناهان صغیره و کبیره بمعنی که مذکور
شد (شرط دویم) آنکه عالم باشد بهر چه در امامت محتاج بآن است از علوم دینی و دنیوي مثل احکام شرعیه و سیاسات مدنیه و
آداب حسنه و دفع دشمنان دین و رفع شبهات ایشان زیرا که غرض از امامت بدون اینها حاصل نمیشود (سیم) شجاعت براي دفع
دشمنان و فتنهها و برانداختن اهل باطل و غالب گردانیدن حق زیرا که اگر او که سر کرده است بگریزد ضرر عظیم بدین میخورد
بخلاف گریختن بعضی از رعایا (چهارم) آنکه در جمیع صفات کمال مانند شجاعت و سخاوت و مروت و کرم و علم و هر چه از
صفات کمال باشد از همه رعیت خود کاملتر باشد و الا تفضیل مفضول لازم آید و آن قبیح است عقلا (پنجم) آنکه پاك باشد از
عیوبی که باعث نفرت مردم گردد خواه در خلقت مانند کوري و خوره و 42 پیسی و خواه در خلق مانند بخل و
حرص و کج خلقی و خواه در اصل مانند دنائت نسب و ولد الزنا بودن و تهمت در نسب او یا پدران او و خواه در فرع مثل صنعتهاي
صفحه 34 از 214
پست و افعال رکیکی که اینها منافات با لطف دارند (ششم) آنکه قرب و منزلت او نزد حقتعالی از همه کس بیشتر باشد (هفتم)
آنکه معجزهها از او ظاهر شود که دیگران از او عاجز باشند تا آنکه در وقت ضرورت دلیل حقیقت او باشد (هشتم) آنکه امامت او
عام باشد و امامت منحصر در او باشد و الا موجب فساد میانه رعیت گردد و اثبات این مدعا باجماع و احادیث متواتره اولیست.
مقصد سیم در بیان صفات و خصایص امام است
که از احادیث معتبره ظاهر میشود و آنها در احادیث ما بسیار است و در حیوة القلوب مذکور است و در این رساله بعضی را ایراد
مینمائیم. کلینی بسند معتبر از امام محمد باقر علیه السّلام روایت کرده است که امام را ده علامتست: پاکیزه و ناف بریده و ختنه
کرده متولد میشود چون از شکم مادر بزیر میآید دستها را بر زمین میگذارد و صدا بشهادتین بلند میکند و محتلم نمیشود و خباثت
جنابت در او بهم نمیرسد و دیدهاش بخواب میرود و دلش بخواب نمیرود یعنی آنچه واقع میشود در آن حال میداند و خمیازه و
کمانکش نمیکند و از پشت سر میبیند چنانچه از پیش رو میبیند و فضله که از او جدا میشود بوي مشک از آن میآید و زمین را
خدا موکل کرده است که بپوشاند او را و فرو برد چون زره حضرت رسول صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم را میپوشد بر قامتش درست
میآید و هر کس دیگر که بپوشد خواه دراز و خواه کوتاه یک شبر از قامتش زیاد میآید و ملک با او سخن میگوید تا آخر ایام
عمرش. و ابن بابویه از حضرت امام رضا علیه السّلام روایت کرده است که امام داناترین مردم است و در حکمت و علم بدقایق امور
از همه در پیش است و پرهیزکارتر و بردبارتر و سخیتر و شجاعتر از همه کس است و عباداتش از همه بیشتر است و سایه ندارد و
شاید که مراد آن باشد که گاهی چنین است و از حضرت رسول صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم دائمی باشد و بول و غایط او را کسی
نمیبیند و زمین موکل است بآنچه از او بیرون آید فرو برد که بر مردم ظاهر نشود و بویش از مشک خوشبوتر است و اولی است
بمردم از جان ایشان که باید او را مقدم دارند بر نفس خود در هر باب و جان خود را فداي او کنند یا آنکه مردم بیاختیار این
حالت را نسبت باو بهم میرسانند و مشفقتر و مهربانتر است بر ایشان از پدران و مادران ایشان و تواضع و فروتنی او نزد خدا حق
الیقین، ص: 43 از همه کس بیشتر است و آنچه مردم را بآن امر میکند خود زیاده از دیگران بآن عمل مینماید و آنچه مردم را از آن
نهی میکند بیش از دیگران اهتمام در ترك آن مینماید و دعاي او مستجابست حتی آنکه اگر بسنگی دعا کند هرآینه بدونیم میشود
و حربهها و اسلحه حضرت رسول صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم نزد او است خصوصا شمشیر ذو الفقار که از آسمان بزیر آمد و نزد او
نامه هست که نامهاي جمیع شیعیان اهل بیت علیه السّلام تا روز قیامت بر آن نوشته است و نامه دیگر نزد او هست که نامهاي
دشمنان تا روز قیامت در آن نوشته است- و نزد امام میباشد جامعه و آن نامهایست که طول آن هفتاد زرع است در عرض پوست
گوسفندي و چون پیچیده میشود به گندگی ران شتر میشود و در آن نوشته است هر حکمی که فرزند آدم بآن محتاج شود و نزد او
میباشد جفر بزرگ و جفر کوچک یکی از پوست بز است و دیگري از پوست گوسفند و در آنها احکام حدود و غیر آنها هست
حتی ارش خراشی که در بدن کسی بکند و گناهی که تعزیر آن یک تازیانه هست یا نیم تازیانه یا ثلث تازیانه است و آن را
حضرت رسول صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم املاء فرموده و امیر المؤمنین علیه السّلام بخط خود نوشته است و مصحف حضرت فاطمه
علیها سلام نزد امام است و در آن نامها و احوال پادشاهان تا روز قیامت نوشته است و از براي این آن را بآن حضرت نسبت میدهند
که چون حضرت رسول صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم از دنیا مفارقت کرد حضرت فاطمه (ع) را اندوه عظیمی از مفارقت آن حضرت
و جفاهاي منافقان امت عارض شد حق تعالی جبرئیل را براي تسلی آن حضرت فرستاد که خبرهاي آینده را براي آن حضرت ذکر
میکرد و حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام مینوشت و در آن کتاب خبرهاي آینده هست تا روز قیامت- و در حدیث دیگر فرمود
که میان امام و حقتعالی عمودي از نور هست که در آن عمود احوالات بندگان خدا را میبیند و آنچه بر او مشتبه شود در آن نظر
میکند و میداند. بسند معتبر از حضرت امام موسی علیه السّلام منقولست که امام را بچند خصلت میتوان شناخت (خصلت اول) آنکه
صفحه 35 از 214
امام پیش از او نص امامت بر او میکند چنانکه حضرت رسول صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم نص بر خلاف امیر المؤمنین علیه السّلام
کرد (خصلت دویم) آنکه هر چه از او پرسند جواب شافی میفرماید و اگر نپرسند خود ابتدا مینماید (خصلت سیم) خبر میدهد مردم
را بآینده (خصلت چهارم) آنکه جمیع لغتها و زبانها را میداند و هر کس را بلغت خود جواب میفرماید (خصلت پنجم) آنکه کلام
هیچ مرغی و حیوانی بر او مخفی نیست و همه را میفهمد. از احادیث مستفیضه بلکه متواتره ظاهر میشود که ایشان از براي اظهار
معجزه در وقتی که مصلحت بوده است مرده زنده میکرد چنانکه حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام مکرر مرده زنده کرد و حضرت
باقر علیه السّلام و حضرت صادق علیه السّلام ابو بصیر را بینا کردند و صاحب خوره 44 و پیسی را شفا دادند. و در
احادیث بسیار وارد شده است که هر معجزه که خدا به پیغمبري داده بود همه را بر رسول خدا و ائمه هدي عطا کرده است و قادر
بودهاند بر طی ارض که مسافت بسیار بعیدي را در زمان قلیلی طی میکردهاند بلکه در یک روز کمتر چندین مرتبه در دور دنیا
بگردند و کتابهاي جمیع پیغمبران را مانند توریۀ و انجیل و زبور و صحف آدم و صحف شیث و ادریس و ابراهیم و الواح موسی
علیه السّلام همه در نزد ایشان بود و آثار جمیع پیغمبران مانند عصاي موسی و پیراهن ابراهیم و یوسف و سنگ موسی که دوازده
چشمه از آن جاري میشد و انگشتر سلیمان و بساط و سایر آثار انبیاء نزد ایشان بود و اکنون همه نزد صاحب الامر علیه السّلام
میباشد و حقتعالی ابر را مسخر ایشان کرده که بر آن سوار توانند شد که ملکوت آسمان و زمین را بگردند و هفتاد و دو نام و اسم
اعظم حقتعالی را میدانند که براي هر چه میخواندند البته مستجاب میشد و یکی از آن اسماء را آصف بن برخیا میدانست که بآن
اسم تخت بلقیس را از دوماهه راه بیک چشم هم زدن نزد حضرت سلیمان علیه السّلام حاضر کرد و علوم ایشان چندین نوع بود
گاهی صداي ملک را میشنیدند و گاهی روح القدس که خلقیست بزرگتر از جبرئیل و میکائیل مشافهۀ بایشان القا میکرد و گاهی
بالهام حقتعالی در دل ایشان القاء میشد و گاهی صداي ملک بگوشهاي ایشان میرسید مانند صداي زنجیري که بر طشتی فرود آید و
در احادیث بسیار وارد شده است که عمده علم ما علمی است که در هر آن و هر ساعت از دریاي نامتناهی علم الهی بر ما فایض
میشود و ملائکه و روح که اعظم از ملائکه است در شب قدر بر امام زمان علیه السّلام نازل میشود و بر آن حضرت سلام میکند و
آنچه از امور آن سال در آن شب مقرر شده است بر او عرض میکند و علوم گذشته و آینده همه نزد ایشان است و هر علمی که از
آسمان بزمین آمده نزد ایشان هست و وارث علوم جمیع پیغمبرانند و ایشان متوسمونند که بهر کس که نظر میکنند از جبین او ایمان
و کفر و نفاق را میدانند و در هر درختی و برگی و ریگی و سنگی که امام نظر میکند از آن علمی بر او ظاهر میشود و تمام قرآن
و علم ظاهر و باطن آن تا هفتاد بطن مخصوص است بامام علیه السّلام و جامهها و حربهها و زرهها و مرکبها و انگشترها و جمیع
اسباب ظاهره و باطنه حضرت رسول صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم بحضرت امیر علیه السّلام رسید و نزد سایر ائمه مضبوط است و
صندوقی از پوست نزد ایشان هست که علم پیغمبر و اوصیاء و علماء گذشته همه در آن مضبوط است و آن را جفر ابیض میگویند
و صندوقی دیگر نزد ایشان هست که جمیع اسلحه حضرت رسول صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم در آن مضبوط است و آن را جفر
احمر میگویند 45 و حضرت صاحب الامر آن را خواهد گشود. و در احادیث معتبره بسیار منقولست که در هر شب
جمعه روح مقدس حضرت رسول (ص) و ارواح مطهر امامان گذشته و روح پرفتوح امام زمان علیه السّلام را رخصت میدهند که
بآسمانها عروج نمایند تا بعرش اعظم الهی میرسند و بر دور آن هفت شوط طواف میکنند و نزد هر قائمه از قوائم عرش دو رکعت
نماز میکنند پس بسوي بدنهاي خود برمیگردند با سرور فراوان و علوم بیپایان و اعمال هر یک از این امت را از نیکان و بدان در
هر صبح و شام و هر هفته و ماه عرض میکنند و بروح حضرت رسول صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم و ارواح ائمه گذشته و بر امام زمان
علیه السّلام و درها و دیوارها و درهها و کوهها مانع علم ایشان نمیشود و آنچه در مشرق و مغرب عالم واقع شود بر آن مطلع
میگردند از جانب حقتعالی و حضرت رسالت پناه صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم در هنگام وفات جمیع علوم خود را بامیر المؤمنین علیه
السّلام تسلیم کرد و حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام فرمود که در آن وقت هزار باب از علم تعلیم من کرد که از هر بابی هزار باب
صفحه 36 از 214
دیگر مفتوح میشد و فرمود که چون مرا غسل دهی و کفن و حنوط کنی مرا بنشان و از هر چه خواهی سؤال کن من چنان کردم و
در آن وقت نیز هزار باب از علم تعلیم من کرد که از هر باب هزار باب دیگر گشوده میشد و همچنین هر امامی در وقت وفات جمیع
علوم خود را بامام بعد از خود تسلیم و تعلیم مینماید و امام را بغیر امام کسی دفن و کفن و نماز نمیکند و اگر امامی در مشرق از
دنیا برود و امام بعد از او در مغرب باشد البته در آن وقت به اعجاز امامت و طی الارض نزد او حاضر میشود و علوم او را کسب
میکند و تجهیز او مینماید بنحوي که اکثر مردم مطلع نمیشوند چنانکه حضرت امام رضا علیه السّلام در بغداد حاضر شد و
حضرت امام محمد تقی علیه السّلام در خراسان حاضر شد و تفصیل را در جلاء العیون ایراد نمودهام. و در احادیث متکاثره وارد
شده است که ارواح ایشان از انوار مقدسه حقتعالی خلق شده است و بدنها و دلهاي ایشان از طینت عرش آفریده شده است چون
حقتعالی میخواهد که امام را خلق کند ملکی را امر میکند که شربت آبی از زیر عرش بر میدارد و نزد پدر امام میآورد که او
میآشامد و آن از آب رقیقتر است و از مسکه نرمتر است و از عسل شیرینتر است و از شیر سفیدتر است و از برف سردتر است
پس امر میکند او را بجماع و نطفه امام از آن منعقد میشود و چون چهل روز میگذرد در رحم روح بر او دمیده میشود بروایت
دیگر بعد از چهار ماه پس سخن مردم را میشنود و میفهمد پس ملکی بر بازوي او مینویسد این آیه را وَ تَمَّتْ کَلِمَۀُ رَبِّکَ صِدْقاً وَ
عَدْلًا لا مُبَدِّلَ لِکَلِماتِهِ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ و در شکم مادر 46 ذکر حقتعالی میکند و تلاوت سوره انا انزلناه و سایر
آیات مینماید چون متولد میشود مربع نشسته از جانب پا بزیر میآید چون بزمین میآید رو بقبله میکند و دستها را بر زمین
میگذارد و سر بجانب آسمان بلند میکند و صدا بگفتن کلمه شهادت بلند میکند پس ملک در میان دو دیدهاش و دو کتفش همان
آیه را نقش میکند پس ندائی از میان عرش باو میرسد که ثابت باش بر حق که ترا براي امر عظیمی خلق کردهام تو برگزیده منی از
خلق من و محل راز من و صندوق علم منی بر وحی من و خلیفه منی در زمین من و براي تو و هر که دوست میدارد ترا واجب
گردانیدهام رحمت خود را و بخشیدهام بهشت خود را باو و بعزت و جلال خود سوگند یاد میکنم که هر که با تو دشمنی کند او را
در بدترین عذاب خود بسوزانم هر چند در دنیا روزي او را فراخ کردهام چون نداي منادي تمام شود آیه شهد اللَّه را تا آخر در
جواب منادي بخواند پس در آن وقت حقتعالی علوم اولین و آخرین را باو عطا کند و مستحق آن شود که روح القدس در شب قدر
و غیر آن او را زیارت میکند چون برتبه جلیل امامت فایز گردد حقتعالی در هر شهري مناري و علمی از نور براي او بلند کند که
اعمال بندگان خدا را در آن ببیند و بروایتی در آن شبی که متولد میشود نوري در آن خانه ساطع گردد پدر و مادرش آن را
مشاهده نمایند چون بزمین آید روي بقبله کند و سه مرتبه عطسه کند و انگشت بتحمید بلند کند و ناف بریده و ختنه کرده بیاید و
دندانهایش همه روئیده باشد و یک شبانه روز نور زردي مانند طلا از دستهاي او ساطع باشد. و در احادیث بسیار وارد شده است که
خانههاي ایشان محل نزول ملائکه است و در خانههاي ایشان مکرر نازل میشود و حضرت صادق علیه السّلام فرمود که ملائکه با
اطفال ما مهربانترند از ما و دست زد حضرت ببالشی از بالشهاي خانه خود و فرمود که بسیار تکیه کردند باینها ملائکه و بسیار
میباشد که ما پرهاي ایشان را برمیچینیم و جمع میکنیم و تعویذ اطفال خود مینمائیم و ایشان حجت خدایند بر جمیع جن و افواج
جنیان بخدمت ایشان میآیند و حلال و حرام و احکام دین خود را از ایشان فرا میگیرند و ائمه ایشان را خدمات میفرمودند و
برسالتها میفرستادند و یکی از جن بصورت اژدهاي عظیمی در مسجد کوفه بخدمت حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام آمد در
وقتی که آن حضرت بر منبر بود و بلند شد پرسید که کیستی گفت عمرو بن عثمان که پدرم را بر جن خلیفه کرده بودي و او در
این وقت فوت شد چه میفرمائی حضرت او را بجاي پدر خود خلیفه گردانید اینها مجملی است از احوال ظاهر ایشان که عقل اکثر
خلق بآن میتواند رسید و غرایب احوال و خفایاي اسرار ایشان را نمیداند و تاب شنیدن آنها را ندارد مگر ملک 47
مقربی یا پیغمبر مرسلی یا مؤمن کاملی که حقتعالی دل او را امتحان کرده باشد و بنور ایمان منور گردانیده باشد. و در اخبار وارد
شده است که ما را شریک خدا مگردانید و پروردگاري از براي ما قائل نشوید و غیر اینها آنچه از فضائل و کمالات از براي ما
صفحه 37 از 214
اثبات کنید کم گفته خواهید بود و حقتعالی فرموده است قُلْ لَوْ کانَ الْبَحْرُ مِداداً لِکَلِماتِ رَبِّی لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أَنْ تَنْفَدَ کَلِماتُ رَبِّی وَ
لَوْ جِئْنا بِمِثْلِهِ مَدَداً یعنی بگو اي محمد صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم اگر بوده باشد دریا مداد براي نوشتن کلمات پروردگار من هرآینه
آخر شود دریا پیش از آنکه تمام شود کلمات پروردگار من هر چند بیاوریم مثل آن دریا مدادها و در احادیث وارد شده است که
مائیم کلمات پروردگار که فضایل ما را احصاء نمیتوان کردن چنانکه گفتهاند: کتاب فضل تو را آب بحر کافی نیست که تر کنم
سر انگشت و صفحه بشمارم
مقصد چهارم در